بدون عنوان محیا دیشب تب داشت تا صبح نتونسته خوب بخوابه صبح هم مجبور شدم با خودم بیارمش سرکار نویسنده : مامان محیا 10:05 5 مهر 1390 153 0 2 ادامه مطلب
برای تو می نويسم هميشه ... در چشمان زيبايت معني عشق را فهميدم در نگاه آسمانیت حس پرواز را ديدم از نفس هاي گرمت جان گرفتم از صداي زيبايت ترانه عشق شنيدم اي بهترينم دوست دارم... ... نویسنده : مامان محیا 14:18 4 مهر 1390 153 0 0 ادامه مطلب